86/12/4
3:56 ع
روش تسجیع در سطح کلام
گاهی به جای دو کلمه، دو جمله با هم هماهنگ اند. یعنی تقابل اسجاع دو جمله را هماهنگ می سازد. مصادیق این روش عبارت اند از: ترصیع، موازنه، تضمین المزدوج یا اعنات القرینه و مزدوج یا قرینه.
ترصیع
حداقل در دو جمله (و یا به قول قدما فقره) اسجاع متوازی در مقابل یکدیگر قرار گیرند.
زبانش توان ستایش نداشت روانش گمان نیـایش نداشت
(فردوسی )
ای منــور به تــو نجـوم جمـال ای مــقرر به تــو رسـوم کمـال
بوستانی است صدر تو ز نعیم آسمانی است قــدر تو ز جلال
(رشید و طواط)
به کلام آراسته به ترصیع، مرصع گویند. ترصیع از نظر موسیقیایی کلام را بسیار قوی می کند واز این رو در قرآن مجید فراوان است: اِن الابرارَ لفی نعیمٍ و ان الفُجّارَ لفی جَحیم. ان اِلَینا اِیابَهُم ثم اِن علینا حسابَهم . چون در این گونه جملات معمولاً تعداد هجاها مساوی و رَوی کلمات یکسان است، کلام موزون و مقفی می شود. از این رو ترصیع از مختصات فنی است که می خواهد تشبه به شعر کند. یعنی در واقع دو جمله یا دو فقره نثر، حکم دو مصراع را پیدا می کند و از نظر تساوی هجائی و رَوی و سکوت بین دو پاره، شعر گونه می شود.
تبصره1: گاهی به مناسبت قافیه، جایز است که در کلمات آخر دو مصراع شعر، به جای سجع متوازی از سجع متوازن استفاده شود:
گه خسته ی آفت لهاوورم گه بسته تهمت خراسانم
(مسعود سعد سلمان)
تبصره2: اگر اسجاع متوازی در اواخر قرینه های (پاره) شعر بیایند، می گویند که شعر دارای قافیه درونی است:
آمد موج الست، کشتی قالب ببست بازچو کشتی شکست، نوبت وصل و لقاست
(مولانا)
به این گونه اشعار در قدیم، مسمط (مسمط قدیم) یا چهارخانه یا شعر مسجع می گفتند.
موازنه یا مماثله
هماهنگ کردن دو (یا چند) جمله به وسیله تقابل اسجاع متوازن است:
گردون چه خواهد از من بیچاره ی ضعیف گیتی چه خواهد از من در مانده گدای
(مسعود سعد سلمان )
زشـت بایــد دیـد و انـگـاریـد خـوب زهـر بـاید خـورد و انـگـاریـد قـند
(رابعه)
جایزاست که علاوه بر اسجاع متوازن، از تقابل اسجاع متوازی و مطرف هم استفاده می شود:
ستـــاننــده شـــــهر مازنــدران گشــاینــده ی بنـــد هـامـاوران
(فردوسی)
بری ذاتش از تهمت ضد و جنس غنی ملکش از طاعت جن و انس
(بوستان سعدی)
قدمی در راه خدا ننهند
و
درمی بی مَنّ و اَذی ندهند (گلستان سعدی)
تبصره1: می توان جهت دقیق تر کردن اسامی و اصطلاحات به جملاتی که فقط مرکب از سجع متوازن اند (و مثال آن کم است) مماثله و به نوع مخلوط دوم موازنه گفت.
تبصره2: گاهی موازنه کامل نیست:
رای بی قوت مکر و فسون است
و
قوت بی رای جهل و جنون (گلستان سعدی)
تبصره3: استفاده از موازنه از مختصات سبک شخصی مسعود سعد سلمان است و او در اکثر قصاید خود از این صنعت استفاده کرده است:
نظمی به کامم اندر چون باده ی لطیف خطی به دستم اندر چون زلف دلربای
از رنج تن تمام نیارم نهاد پی وز درد دل بلند نیارم کشید وای
گردون چه خواهد از من بی چاره ضعیف گیتی چه خواهد از من درمانده گدای
گر شیر شرزه نیستی ای فضل کم شکر ور مار گرزه نیستی ای عقل کم گزای
ای محنت ار نه کوه شدی ساعتی برو وی دولت ار نه باد شدی لحظه ای بپای
ای بی هنر زمانه مرا پاک در نورد وی کوردل سپهر مرا نیک برگرای
از بهر زخم گاه چون سیمم فرو گداز وز بهر حبس گاه چو مارم همی فسای
ای اژدهای چرخ دلم بیشتر بخور وی آسیای چرخ تنم تنگ تر بسای (مسعود سعد سلمان)
تبصره4: اگر موازنه مبتنی بر کلمات متضاد باشد به آن مقابله گویند. از مقابله در بخش صنایع بدیع معنوی سخن خواهیم گفت.
تبصره5: به این که تقابل دو جمله، مبتنی بر اسجاع مطرف باشد نامی ننهاده اند.
تضمین المزدوج یا اعنات القرینه
و آن هماهنگ کردن دو (یا چند) جمله، به وسیله رعایت قافیه در فعل آخر دو جمله و تقابل انواع سجع در حشو هر جمله است. سجع باعث می شود که در هر جمله پاره های قرینه هم به وجود آید:
فلان به سیرت گزیده و عادت پسندیده، معروف است و به خدمتکاری دولت و طاعت داری حضرت موصوف است.
(مدارج البلاغ)
رابطه ی موسیقیایی دو جمله و اساس آهنگ آن مبتنی بر دو سجع متوازی «معروف» و «موصوف» است. اما در حشو هر جمله نیز اسجاعی آمده است. در جمله اول بین سیرت/ عادت سجع متوازی و بین گزیده / پسندیده سجع مطرف است. درجمله دوم بین خدمتکاری/ دولت داری و بین دولت / حضرت، سجع متوازی است. (در این مثال بین سیرت و عادت جمله اول و دولت و حضرت جمله دوم سجع متوازی است. اما چنین رابطه ای لازم نیست، زیرا در آن صورت یکی از دو وجه ترصیع یا موازنه پیش خواهد آمد.) در ضمن سجع باعث شده است که هر جمله به قرینه هائی تقسیم شود: سیرت گزیده/ عادت پسندیده، خدمتکاری دولت/ طاعت داری حضرت، معروف است/ موصوف است.
چون اوقات محسوب به اجل مضروب رسید و ایام معدود به شب موعود کشید .
مقامات حمیدی 26 (ص 187)
سجع اصلی یا پیوند، رسید و کشید است. اما در جمله اول بین محسوب و مضروب و در جمله دوم بین معدوم و موعود سجع متوازی است. توجه به این که کلمات قرینه اول با کلمات قرینه دوم سجع متوازن هستند ضرورتی ندارد) و در ضمن سجع باعث شده است که اوقات محسوب / اجل مضروب، ایام معدود/ شب موعود قرینه یکدیگر باشند.
تبصره1 : لازم نیست که دو پاره قرینه مساوی باشند:
وقتی در اقبال شباب، در اثنای اغتراب به نیشابور رسیدم و آن خطه آراسته پرخواسته دیدم.
مقامات حمیدی (ص 193)
تبصره2: هر چند در کتب قدما، کلمات حشو را به سجع محدود کرده اند، اما ممکن است کلمات حشو جناس باشند:
ابکار افکار هر یک ار باز جوید و بخور و بخار هر یک را ببوید.
مقامات حمیدی (ص 187)
بین بخور / بخار، جناس اختلاف مصوت بلند (اشتقاق) است.
تبصره3: گاهی به جای قافیه ، ردیف (فعل یا اسمی که تکرار می شود) دو جمله را به هم پیوند می دهد:
این چه اطناب است و اسهاب و این چه تطویل است و تهویل
مقامات حمیدی (ص 71)
تبصره4: فرق تضمین المزدوج با ترصیع و موازنه در این است که در تضمین المزدوج، کلمات مسجع و متجانس در کنار همند و رابطه آنها به هم افقی است.
و فقط سجع آخر جملات در محل فعل، دو جمله را به هم مربوط می کند و از این رو ممکن است طول قرینه ها مساوی نباشد. اما در ترصیع و موازنه، اسجاع هر جمله در تقابل با اسجاع جمله دیگرند و رابطه عمودی دارند.
و لذا جملات از نظر طول مساوی اند.
تبصره5: از نظر آماری ، نمونه های ترصیع و تضمین المزدوج کم و نمونه های موازنه زیاد است.